فاصله هامو
حتی اشک تو چشامو
دیگه فایده ای نداره
بی کسی هامو
غربت توی صدامو
هیچ کسی باور نداره
تنهایی من
دیگه پایونی نداره
ویرونه ی دل
سروسامونی نداره
باید بمونم
تا همیشه تک و تنها
همیشه این دل می شه بازیچه ی غمها ...
بسه دیگه هر چی خوندید
اینم بسه
زن میانسال ادامه داد؛ هرچند قصد داشتم پس از سه بار ازدواج ناموفق با یک
مرد دیگر هرگز پای سفره عقد ننشینم اما سرنوشت مرا با مردی به نام جواد
آشنا کرد که به نظر می رسید مردی خوب و قابل اعتماد است. در مدتی که با
او مراوده داشتم به این نتیجه رسیدم که برخلاف ایوب، ازدواج با این مرد
می تواند مرا به رویاها و آرزوهایم برساند. وی نیز برای آغاز زندگی مشترک
با من لحظه شماری می کرد و همین علاقه دوجانبه سبب شد با هم ازدواج کنیم
ولی اختلافاتی که بر سر مسائل مختلف بین ما وجود داشت مانع از رسیدن به
اهداف مان شد و از جواد هم طلاق گرفتم، اما همان طور که نمی توانستم
زندگی در زیر یک سقف را در کنار جواد تحمل کنم دوری از او هم برایم
غیرممکن می نمود به همین خاطر پس از چند ماه برای دومین بار به عقد او
درآمدم ولی باز هم از وی طلاق گرفتم و پس از دومین طلاق از جواد همان
شیوه یی را در پیش گرفتم که در زندگی با ایوب تجربه کرده بودم. به این
ترتیب سومین بار با هم پای سفره عقد نشستیم و مدتی بعد هر دو مشتاق و
راضی به محضر رفتیم تا طلاق مان را به ثبت برسانیم.
فهیمه در ادامه اظهاراتش گفت؛ هفتمین ازدواج من با مردی به نام ناصر بود.
این مرد هم در نگاه اول مردی مناسب و ایده آل به نظر می رسید اما زندگی
با او حقایقی را برایم آشکار کرد که تا پیش از این از آنها اطلاع نداشتم.
روحیات، تفکر، سلیقه و خلق و خوی ناصر کاملاً در تضاد با من بود و ما هیچ
نقطه مشترکی نداشتیم که بخواهیم با توسل به آن به دوام زندگی مان
بیندیشیم. به همین خاطر بار دیگر راهی دادگاه خانواده شدم، دادخواست طلاق
ارائه دادم و بعد از طی مراحل قانونی که کاملاً با آن آشنایی پیدا کرده
بودم از ناصر هم جدا شدم.. در همین ایام بود که تقدیر ازدواج هشتم را به
عنوان یک گزینه قابل تامل پیش رویم گذاشت. ایوب شوهر اولم که در این مدت
خود با زنی دیگر ازدواج کرده و او را طلاق داده بود دوباره نزد من بازگشت
و با حرف هایش مرا قانع کرد که اکنون هر دو تجربه کافی را برای داشتن یک
زندگی آرام داریم. پس از آنکه موافقتم را برای ازدواج دوباره با ایوب
اعلام کردم قرار شد مراسم عقد را خصوصی برگزار کنیم و ازدواج مان را ثبت
نکردیم اما دو ماه پیش شوهرم فوت شد و ثبت نشدن ازدواج برایم دردسر
آفرید. حقیقت امر این است که او کارمند بود و من برای گرفتن حقوقش باید
ثابت کنم همسرش بوده ام. من که دیگر قصد ندارم ازدواج کنم برای امرار
معاش به این پول نیاز دارم و خواستار صدور حکم اثبات زوجیت هستم.
بنابراین گزارش قاضی دادگاه پس از شنیدن اظهارات این زن 59 ساله رسیدگی
به پرونده وی را به آینده موکول کرد
حالا من یه ارزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه..........
تقدیم به یکی ازوبلاگ نویسان...
امید وارم که این مطلبو ببینه...
پست مهمان
درروز یکشنبه این ماه نمازی است با فضیلت بسیار ازرسول خدا صلی الله علیه و آله. روایت شده هرکه آنرا بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و دشمنان او درروزقیامت ازاو راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد، والدینش ازاو راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین و ذریه او گرددو توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او دروقت مردن مدارا نماید و به آسانی جان او بیرون شود .کیفیت نماز: درروز یکشنبه غسل کند و وضوسازد و چهاررکعت نماز گزارد و درهر رکعت حمد یکمرتبه و سوره توحید سه مرتبه و معوذتین ( سوره های ناس و فلق ) هرکدام یکمرتبه بعد هفتادمرتبه استغفارکند وآنرا به دعای زیر ختم نماید : لَا حَولَ وَلَا قُوَة اِلا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ سپس بگوید یا عَزیزُ یا غَفارُ اِغفِرلی ذُنُوبی وَ ذُنُوبَ جَمیعِ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ فَاِنّهُ لَا یَغفِرُالذُنـُُوبُ الّا اَنتَ.
پست مهمان
اقسام سوء ظن
سوء ظن اقسامی دارد که از بعضی انها نهی شده است:1-سوء ظن به خدا.چنانکه در حدیث می خوانیم: کسی که از ترس خرج ومخاج زندگی ازدواج نمی کند در حقیقت به خدا سوء ظن دارد یعنی خیال می کند که اگر تنها باشد خدا قادر است رزق از را بدهد ولی اگر همسر داشته باشد خدا قدرت ندارد و این گونه سوء ظن به خداممنوع است.2-سوء ظن به مردم که از آن نهی شده است.3-سوء ظن به خو که مورد ستایش است.اری انسان نباید نسبت به خود حسن ظن داشته باشد و همه کارهای خود را بی عیب بپندارد .حضرت علی –علیه السلام-در صفات متقین می فرماید:یکی از کمالات افراد با تقوا ان است که نسبت به خودشان سوء ظن دارند.تفسیر سوره حجرات محسن قرائتی ص 106
این نبرد عقل و دل بی حاصل است*
عاقبت فرمانروای ما دل است*بی جهت گوییم از دل غافلیم*ما همه غرق تمنای دلیم*ان چنان حواسمان به ناداشته هاست که نمیتوانیم از داشته هایمان لذت ببریم
تاتل بام
از غیبت کردن بپرهیز که خوراک سگ های جهنم است
امام حسین (ع)